برخی از ناقدین در متون نقادانه خود می کوشند تا به هر صورت ممکن طرف نقد را به بهانه خطاهایی که در اندیشه او سراغ میگیرند در سوی دیگری از جبهه خودی قرار دهند یا به تعبیر دیگر صف خود را از او جدا کنند و ترجیح می هند تا بواسطه خطاهای اندیشه اش به هیچ عنوان با او در یک سمت و جبهه قرار نگیرند . این سازکار موجب می شود تا هر صاحب اندیشه ای که توسط اینگونه منتقدان به نقد کشیده می شود در همان وهله اول خصم فکری تلقی شود و با حذف شدن از جرگه دوستان در ردیف دگر اندیشان قرار گیرد و به این ترتیب دایره دوستان روز به روز تنگ تر و دایره غیر دوستان با هر نقدی وسیعتر گردد .
سیره پسندیده عالمان متخلق و حکیمان متأله بر سازکار دیگری استوار بوده و هست . آنان می کوشند تا ضمن نقد قسمتهایی از اندیشه طرف مقابل ،تا جائی که ممکن است آراء او را به آراء خود نزدیک کرده و منظور او را به قول حق متمایل سازند . با چنین سیره ای نه تنها تیغ حذف را تا سر حدّ امکان به سوی دیگری می نهند بلکه با ارجاع اختلافات به نقاط اتحاد و اصلاح کژی ها به سوی اندیشه ای متین و مبرهن در برابر کسانی که بواسطه سوء برداشتشان می کوشند تا با سلاح حذف، دانشمندی صاحب سخن را از جرگه نیک اندیشان جدا کنند چونان سدّی مقاوم ایستادگی می کنند .
نوشته های نقادانه حکیم بی بدیل و مفسر خبیر و عارف با بصیرت ملا صدرای شیرازی ( قدس الله نفسه ) بر حکمت مشائی یا حکمت اشراقی و تلاشی که تا حد ممکن برای نزدیک کردن آراء متناقض آنان به قول مختار خویش به خرج می دهد نمونه ای از این روش و خلق پسندیده است که از روحیه جمع گرایی عرفانی روح بلندش ریشه می گیرد .
از دیگر آثاری که در زمان معاصر ما می تواند نمونه روشنی بر این سیره حسنه باشد می توان به نقد عالمانه و دقیق مرحوم شهید آیة الله دکتر سید محمد بهشتی (قدس الله نفسه ) بر نظریه خاتمیت مرحوم دکتر شریعتی در کتاب ( شریعتی جستجو گری در مسیر شدن ) اشاره کرد . در فصول مختلف این کتاب ارزشمند خواننده به هر دو نگاه که از سوی دو دانشمند دینی در خصوص نقد یک نظریه ارائه می شود اشراف پیدا می کند و به روشنی می بیند که ثمره نگاه اول ( اتهام ارتداد ) و ثمره نگاه دوم ( همسویی با کلام قرآن و عترت و علماء شیعه ) است ؛ و به حق که این دو نگاه چه ثمرات علمی و عملی متفاوتی دارد !
-------------------------------------------------------------
در پایان این سلسله مطالب از حوصله شما خوانندگان محترم که تا انتهای این مطالب با برادرتان همراه بوده و با ارائه دیدگاه های خویش یاریم نمودید بی نهایت سپاسگذارم و امید وارم این سلسله مختصر توانسته باشد کمکی هر چند ناچیز به فرهنگ نقد و روشن شدن فاصله آن با مقوله تخریت کرده باشد . تخریبی که امروزه به نام نقد در انواع گفتمانهای علمی – اجتماعی و سیاسی جامعه ما رواج یافته و متاسفانه آینده بسیار تاریکی را فراروی حوزه اندیشه جامعه اسلامیمان قرار می دهد .
از درگاه احدیت برای نفس ظلوم خویش و نفوس نقّیه شما بزرگواران و جمیع کسانی که دستی در حوزه نقد و قلم دارند تأدب روز افزون به آداب الهی و بصیرتی نافذ و قلبی عاشق و سینه ای وسیع را مسئلت دارم .